دسته‌بندی نشده

آه ای عزیزِ بی‌خبر از من | نادر نادرپور

.
آه ای عزیزِ بی‌خبر از من
امشب،
دل گرفته‌ی دریا
با یادگارهای کبودش،
در زیرِ گوش پنجره‌ام می‌تپد هنوز..

دریایِ مویْ سپید، به سر می‌زند هنوز
مشتِ هزار ماتمِ از یاد رفته را..
مهتاب می‌نویسد،
بر ماسه‌های سرد
شرحِ هزار شادیِ بر باد رفته را..

چشمِ حباب‌ها، همه از گریه‌ی فراق
آماس می‌کند..
تیغِ بنفشِ ماه،
این چشمه‌های گریان را
از جای می‌کند..

در من،
مدام باران می‌بارد..
زنجیرهای نازکِ از هم گسسته‌اش
از لابلایِ جنگل مژگانم،
در آسمانِ آیینه، پیداست!

از دور،
بادِ سرکشِ دریا
خاکستر ملایمِ نسیان را
آسانتر از سفیدیِ کف‌ها،
از روی آتشِ دلِ من می‌پراکند؛

یادِ تُرا
و عشقِ مرا
زنده می‌کند….
.
#نادر_نادرپور

پیچک | شفیعی کدکنی

از انگشتانم شروع کردی
آرام آرام
بالا خزیدی
در یاخته هایم رخنه کردی
یادم هست
بند دلت را
با میخ به سینه ام کوبیدی
خستگی هایت را
پشت به پشت
به من تکیه دادی
و من، همچنان ایستاده بودم
آری
پیچک ها
در اوج بی خبری دیوار قد می کشند.

#شهریار_شفیعی

معلم‌ نیستم | نزار قبانی

معلم‌ نیستم‌ ،
تا عشق‌ را به‌ تو بیاموزم‌!
ماهیان‌ برای‌ شنا کردن‌
نیازی‌ به‌ آموزش‌ ندارند!
پرندگان‌ نیز ،
برای‌ پرواز…
.
به‌ تنهایی‌ شنا کن‌!
به‌ تنهایی‌ بال‌ْ بُگشا!
عشق‌، کتابی‌ ندارد!
عاشقان‌ِ بزرگ‌ِ جهان‌
خواندن‌ نمی‌دانستند!
.
#نزار_قبانی

نرگس من | احمدرضا احمدی

در کنار تو در کوچه چهار فصل سال
ناگهان گُل دادند

– نرگسی در چشمان تو
-گُل سرخی بر لبان تو
– شقایق بر گیسوان تو
– اقاقیایی در دستان تو

من در پیشگاه تو سکوت کردم

چهار گل #نرگس – گُل سرخ – شقایق –
اقاقیا در کوچه منزوی بودند

یاد دارم در عمرم هیچ وقت دریا را به کوچه دعوت
نکردم

-کوچه آبی
آبی به رنگ آبی همیشه مانده بود
من ترسیدم قدم برداری
چهار گُل پژمرده شوند.

در کوچه ماندیم
زیستن در کوچه هرگز نامی نداشت
در کوچه ماندیم
بهار آمد
تابستان رفت
پاییز آمد
زمستان رفت.

#احمدرضا_احمدی

حوصله کن ، مجروح من | چای ، چوکا

حوصله کن ، مجروح من
مجروح خارزارِ بی چلچله
اینطور هم نمی ماند ..
که علف در دهان داس بمیرد
و باد برای خودش هی به هوچی و هلهله ….
من به تو قول می‌دهم
بهارزایی هزارِ خردادِ خوش‌خبر
از جان‌پناه امید و ستاره در پی است ..

حالا هی قدم بزن
قدم به قدم
به قدرِ همین مزار بی‌نام و سنگ ،
سنگ بر سنگِ خاطره بگذار
تا ببینیم این بادِ بی‌خبر
کی باز با خود و این خوابِ خسته
عطر تازه ی چای و بوی روشنِ چراغ خواهد آورد …
راستی حالا دلت برای دیدنِ یک نم‌نمِ باران ،
چند چشمه ، چند رود و چند دریا گریه دارد ؟!
حوصله کن ، بلبل غمدیده‌ی بی‌باغ و آسمان
سرانجام این کلیدِ زنگ‌زده نیز
شبی به یاد می‌آورد
که پشت این قفل بد قولِ خسته هم
دری هست ، دیواری هست
به خدا …. دریایی هست …
.
#سید_علی_صالحی
.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ‌ن: صدای فیلم واقعیه که میتونید در ادامه نوشته ببینید

خود عشق | درخت شیشه شور ، چابکسر

#موبایلگرافی
گاه آدم، خود آدم، عشق است.
بودنش عشق است.
رفتن و نگاه کردنش عشق است.
دست و قلبش عشق است.

در تو عشق می جوشد،
بی‌آنکه ردش را بشناسی.
بی‌آنکه بدانی از کجا در تو پیدا شده، روییده.
شاید نخواهی هم.
شاید هم بخواهی و ندانی.
نتوانی که بدانی…
.
#محمود_دولت_آبادی
.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ‌ن: این تنه همون درخت پست قبلیه
#درخت_شیشه_شور
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
#چابکسر #Mj_Shadmehr #Shadmehr @mj_shadmehr #mj_shadmehr #شادمهر #photography #mobilegraphy #موبایلگرافی #pgotographer #amateur #mjshadmehr #mj.shadmehr #shadmehrmj #shadmehr_mj