داستان کوتاه

افسانه جوجه تیغی ها

. در عصر یخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند. می‌گویند خارپشت‌ها وخامت اوضاع را دریافتند تصمیم گرفتند دورهم جمع شوند و بدین ترتیب همدیگر را حفظ کنند… وقتی نزدیک‌تر به هم بودند گرم‌تر می‌شدند ولی با خار‌هایشان یکدیگر را زخمی می‌کردند. بخاطرهمین تصمیم گرفتند ازهم دور شوند ‫ولی از سرما یخ زده می‌مردند… …

D&R: امتحان عاشقی

. کوچه‌ای محل رد شدن روزانه پسری جوان بود. روزی دختری زیبا روی از آن کوچه عبور می‌کرد. پسر دلش با دیدن آن دلبر، دوام نیاورد و دنبال دختر به راه افتاد. دختر متوجه پسر شد و پرسید: چه می‌خواهی؟ پسر با صدایی لرزان جواب داد: عاشق تو گشته‌ام و دلباخته‌ات شده‌ام. دختر گفت: گمان …

D&R: شاخه و برگ

. یک روز گرم، شاخه‌ای مغرورانه و با تمام قدرت خودش را تکاند و به دنبال آن از درخت برگ‌های ضعیف و کم طاقت جدا شدند و آرام بر روی زمین افتادند. شاخه چندین بار این کار را درد منشانه و با غرور خاصی تکرار کرد تا اینکه تمام برگ‌ها جدا شدند و شاخه از …

D&R: شایعه

. زنی در مورد همسایه اش شایعات زیادی ساخت و شروع به پراکندن آن کرد. بعد از مدت کمی همه اطرافیان آن همسایه از آن شایعات باخبر شدند. شخصی که برایش شایعه ساخته بود به شدت از این کار صدمه دید و دچار مشکلات زیادی شد. بعدها وقتی که آن زن متوجه شد که آن …

D&R: ارزش ملک و سلطنت

. روزی بهلول بر هارون‌الرشید وارد شد. خلیفه گفت: مرا پندی بده! بهلول پرسید: اگر در بیابانی بی‌آب، تشنه‌گی بر تو غلبه نماید چندان که مشرف به موت گردی، در مقابل جرعه‌ای آب که عطش تو را فرو نشاند چه می‌دهی؟ گفت:…  صد دینار طلا. پرسید: اگر صاحب آب به پول رضایت ندهد؟ گفت: نصف …

D&R: آیا شر وجود دارد؟

. استادی در کلاس درس خود از شاگردان خود پرسید : آیا خداوند هر جیزی را که وجود دارد ، آفریده است ؟ دانشجویی شجاعانه پاسخ داد : بله. استاد پرسید : هر چیزی را ؟ پاسخ دانشجو این بود : بله هر چیزی را . استاد گفت : در این حالت ، خداوند شر …