شعر

امشب شب جمعه ست..

امشب شب جمعه ست، جمعه!… و تو غمگینی من در کنارت هستم و من را نمی بینی هی عکس ها دور سرت در گریه می گردند «آهنگران»، «چمران»، «جهان آرا» و «آوینی» . یادت می آید: «قرمه سبزی دوست دارم با…» از انعکاس عکس گنگت داخل سینی . «احمد» پدر را اشتباهی محض می داند …

بهار تویی

هزار گل اگرم هست ، هر هزار تویی گل اند اگر همه اینان ، همه بهار تویی به گرد حُسن تو هم ، این دویدگان نرسند پیاده اند حریفان و شهسوار تویی زلال چشمه‌ جوشیده از دل سنگی الا که آینه‌ صبحِ بی ‌غبار تویی دلم هوای تو دارد ، هوای زمزمه ات بخوان که …

ماهی عاشق

با لب سُرخٓت مرا یاد خدا انداختی روزگارت خوش که از میخانه,مسجد ساختی روی ماه خویش را در برکه میدیدی ولی سهم ماهی های عاشق را چه خوش پرداختی ما برای باتو بودن عمر خود را باختیم بد نبود ای دوست گاهی هم تو دل می باختی من به خاک افتادم اما این جوانمردی نبود …

کسی را دوست می دارم

عشق را چگونه می شود نوشت در گذر این لحظات پرشتاب شبانه که به غفلتِ آن سوال بی جواب گذشت دیگر حتی فرصت دروغ هم برایم باقی نمانده است وگرنه چشمانم را می بستم و به آوازی گوش می دادم که در آن دلی می خواند: من تو را، او را کسی را دوست می …

مرد میدان

مرد باشی و فقط اسب وتفنگت باشد
غم یک فاجعه در پشت فشنگت باشد
مردباشی و به میدان بروی رستم وار
داغ سهراب ولی مایه ی ننگت باشد
همچو سرباز پر از صبر که در دژبانی
نبض آرامش یک مرز به چنگت باشد
رمز شب اسم کسی ورد زبانت، سخت ست
راز دیوانگی این دل تنگت باشد
باحمایل چه خوش آماده ی رفتن باشی
و شبیخون که فقط نقشه ی جنگت باشد

#فرزاد_الماسی