.
زن و شوهر پیری با هم زندگی میکردند.
پیر مرد همیشه از خروپف همسرش شکایت داشت و پیر زن هرگز زیر بار نمیرفت و گلههای شوهرش رو به حساب بهانه گیریهای او میگذاشت.
این بگو مگوها همچنان ادامه داشت تا اینکه یک روز…
پیرمرد برای اینکه ثابت کند زنش در خواب خروپف میکند و آسایش او را مختل میکند ضبط صوتی را آماده کرد و شبی همه سر و صدای خرناسهای گوشخراش همسرش را ضبط کرد.
پیر مرد صبح از خواب بیدار شد و شادمان از اینکه سند معتبری برای ثابت کردن خروپفهای شبانه او دارد به سراغ همسر پیرش رفت و او را صدا زد، غافل از اینکه زن بیچاره به خواب ابدی فرو رفته بود!
از آن شب به بعد خروپفهای ضبط شده پیرزن، لالایی آرام بخش شبهای تنهایی او بود!
.