.
.
کاش دنیا یک #بستنی بود؛
آب می شد؛
تمام می شد…..
و مداد رنگی های کودکی ام هنوز؛ اجازه داشتند ،
تو را نقاشی کنند….
. در روزگارى که بستنى با شکلات به گرانى امروز نبود، پسر ١٠ سالهاى وارد قهوه فروشى هتلى شد و پشت میزى نشست.. خدمتکار براى سفارش گرفتن سراغش رفت. – پسر پرسید: بستنى با شکلات چند است؟ – خدمتکار گفت: ۵٠ سنت پسر کوچک دستش را در جیبش کرد، تمام پول خردهایش را در آورد …