بایگانی برچسب: لرزره

time laps

.
تو آب شده یی 
در اندوه اسب ها 
دلتنگی دره ها 
قطرات شبنم،
مه نمی گذارد که ببینمت.

شانه به سر، تاجش را به زمین می گذارد
که تو شهبانوی کوهستان ها شوی 
کفشدوزک ها خال های سیاهشان را 
برای گردنبند تو در باران رها می کنند
قوچ ها برای تو با درخت صنوبر می جنگند
مه نمی گذارد که ببینمت.

تو هستی و نیستی 
خالق امروز من!
تو هستی و نیستی 
و سر انگشت هایم پهلو می گیرند بر صفحه کاغذ 
و گواه می آورند 
سوره های سپید را از دریای مه.
#محمد_شمس_لنگرودی
#ییلاق #کوهستان #اسالم #خلخال #لرزره #مه
پ‌ن: فیلم با سرعت ۱۵× ثبت شده. اگرآلبوم رو ورق بزنید پشت صحنه ویدئو را خواهید دید😉

اسالم به خلخال – لیمه دشت

.
بیا برویم روبروی باد شمال
آن سوی پرچین گریه ها
سر پناهی خیس از مژهای ماه را بلدم
که بیراهه دریا نیست
دیگر از این همه سلامِ ضبط شده !
بر آداب لاجرم خسته شده ام
بیا برویم …
#سیدعلی_صالحی
.
#ییلاق #لرزره #لیمه_دشت #تالش #اسالم #خلخال

شقایق ها پیام آوران آیه های سرخ عطر و آتش

.
پس این ها همه اسمش زندگی است:

دلتنگی ها، دل خموشی ها، ثانیه ها، دقیقه ها

حتی اگر تعدادشان به دو برابر آن رقمی که برایت نوشته ام برسد

ما زنده ایم، چون بیداریم

ما زنده ایم، چون می خوابیم

و رستگار و سعادتمندیم،

زیرا هنوز بر گستره ویرانه های وجودمان پانشینی

برای گنجشک عشق باقی گذاشته ایم

خوشبختیم، زیرا هنوز صبح هامان آذین ملکوتی بانگ خروس هاست

سرو ها مبلغین بی منت سر سبزی اند

و شقایق ها پیام آوران آیه های سرخ عطر و آتش

برگچه های پیاز ترانه های طراوتند

و فکر کن!

واقعا فکر کن که چه هولنک می شد اگر از میان آواها

بانگ خروس را بر می داشتند

و همین طور ریگ ها

و ماه

و منظومه ها

ما نیز باید دوست بداریم … آری باید

زیرا دوست داشتن، خالِ بالِ روحِ ماست.

#حسین_پناهی

#دشت_شقایق #ییلاق #لرزره #لیمه_دشت #تالش #گردنه_الماس #اسالم #خلخال #مه

شعری در مدحِ شقایق

.
باید از رود گذشت.

باید از رود

_ اگر چند گل آلود _

گذشت.

بال افشانیِ آن جفتِ کبوتر را

در افق، می بینی،

که چنان بالابال

دشت ها را با ابر

آشتی دادند؟

راستی آیا

می توان رفت وُ نماند

راستی آیا

می توان شعری در مدحِ

شقایق ها خواند؟
.

#شفیعی_کدکنی
.
#دشت_شقایق #ییلاق #لرزره #لیمه_دشت #تالش #گردنه_الماس #اسالم #خلخال #مه

تا شقایق هست، زندگی باید کرد

.
دشت هایی چه فراخ
کوه هایی چه بلند
در گلستانه چه بوی علفی می آمد
من در این آبادی، پی چیزی می گشتم
پی خوابی شاید
پی نوری، ریگی، لبخندی
من چه سبزم امروز
و چه اندازه تنم هوشیار است
نکند اندوهی، سر رسد از پس کوه
زندگی خالی نیست
مهربانی هست، سیب هست، ایمان هست
آری
تا شقایق هست، زندگی باید کرد
در دل من چیزی است، مثل یک بیشه نور، مثل خواب دم صبح
و چنان بی تابم، که دلم می خواهد
بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه
دورها آوایی است، که مرا می خواند… .
#سهراب_سپهری

#دشت_شقایق #ییلاق #لرزره #لیمه_دشت #تالش #گردنه_الماس #اسالم #خلخال #مه