من و اشعار شاملو ، سهراب

گویا #ابر ها پائین آمدند
#جنگل را #مه گرفته
و من…
در این کلبه چوبی و نمور
در انتهای جاده ای دور….
صدای توکا ، چکاوک ها
دور از هیاهوی آدمک ها
صدای خروشان رود…
عطر #چای ، #هیزم پر دود
من و اشعار شاملو ، سهراب
در تعبیر رویای یک خواب
چون برگی که از شاخه جدا شده
یا آن روحی که از سلول تن رها شده
محو جلوه ی زیبایی چشمان تو
یک بغل آغوش گرم اندازه ی تن پوش تو.

 

همین پست در اینستاگرام ⇒

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *