بایگانی برچسب: پسر

D&R : دستفروش

. چند تا پسر جوان دورش را گرفته بودند . معلوم نبود چه می گفتند وچرا میخندیدند. اما معلوم بود پسر دستفروش را سرکار گذاشتند. طاقت نیاورد و گفت: چیکارش دارید بیچاره رو؟ یکی از جوان ها گفت به تو چه ، یکی دیگه گفت ولش کن و رفتند. به پسر دستفروش گفت نگذار دست …

D&R : چشم به راه

. یادش آمد که چقدر دوست داشت فرزندشان پسر باشد. درب اتاق عمل باز شد. پرستار بود. – مژده بدهید : یک پسر کاکل زری! حالا هم در بیمارستان بود.در باز شد. –       – پسرم اومده؟ –    – « نه ، داداش نیست ، پرستاره » دختر این را گفت و پدرش را نوازش کرد. .

D&R : دروغ

. مرد جوان سعی می کرد نگرانی خود را از دختر پنهان کند. دختر ی که تازه با او آشنا شده بود دانشجوی دکتری بود. مرد هم برای این که کم نیاورد گفته بود دانشجوی مهندسی برق است. در حالی که نبود. اصلا دانشجو نبود. دلش می خواست همه چیز را به دختر بگوید اما …