بایگانی برچسب: احمد_شاملو

زمستان شکست

.
#بهار ، خنده زد و ارغوان شکفت
در خانه، زیر پنجره، گل داد یاس پیر

دست از گمان بدار
با مرگ نحس پنجه میفکن
#بودن به از #نبود شدن خاصه در بهار…
▪️▪️▪️
«زمستان شکست» و رفت…
.
#احمد_شاملو – زندان قصر ۱۳۳۳
.
سال نو مبارک. ان‌شالله امسال همچون پارسال نباشه.
.
#عید #نوروز #هفت_سین #سال_نو_مبارک #سال_۱۳۹۸ #سال۱۳۹۸ #۱۳۹۸ #۱۳۹۸ #عید_مبارک
.
.
.
.
#Mj_Shadmehr #Shadmehr @mj_shadmehr #mj_shadmehr #شادمهر #photography #mobilegraphy #موبایلگرافی #pgotographer #amateur #mjshadmehr #mj.shadmehr #shadmehrmj #shadmehr_mj

تنها تویی

#موبایلگرافی
.
اکنون رَخت به سراچه‌ی آسمانی دیگر خواهم کشید.
آسمانِ آخرین
که ستاره‌ی تنهای آن تویی.

آسمانِ روشن
سرپوشِ بلورینِ باغی
که تو تنها گُلِ آن، تنها زنبورِ آنی.
باغی که تو تنها درختِ آنی
و بر آن درخت
گلی‌ست یگانه
که تویی.

ای آسمان و درخت و باغِ من، گُل و زنبور و کندوی من!
با زمزمه‌ی تو
اکنون رخت به گستره‌ی خوابی خواهم کشید
که تنها رؤیای آن
تویی.

#احمد_شاملو
.
.
#Mj_Shadmehr #Shadmehr @mj_shadmehr #mj_shadmehr #شادمهر #photography #mobilegraphy #موبایلگرافی #pgotographer #amateur #mjshadmehr #mj.shadmehr #shadmehrmj #shadmehr_mj

سیاهکلرود – جواهردشت

#موبایل_گرافی
.
من فکر می‌کنم
هرگز نبوده قلبِ من اینگونه گرم و سُرخ

احساس می‌کنم
در بدترین دقایقِ این شامِ مرگ‌زایْ
چندین هزار چشمه‌ی خورشید در دلم
می‌جوشد از یقین؛

احساس می‌کنم
در هر کنار و گوشه‌ی این شوره‌زارِ یأس
چندین هزار جنگلِ شاداب ناگهان
می‌روید از زمین

آه ای یقین گم‌شده! ای ماهیِ گریز!
در برکه‌های آینه لغزیده توبه‌تو!
من آبگیرِ صافی‌ام اینک! به سِحرِ عشق؛
از برکه‌های آینه راهی به من بجو
.
#احمد_شاملو
#جواهردشت #چابکسر #گیلان #راوی_شهریور_آب
#Mj_Shadmehr #Shadmehr @mj_shadmehr #mj_shadmehr #شادمهر #photography #mobilegraphy #موبایلگرافی #pgotographer #amateur #mjshadmehr #mj.shadmehr #shadmehrmj #shadmehr_mj

ثبت مرغان دریایی – بندر زیبای انزلی

.
#پر #پرواز ندارم
اما
دلی دارم و حسرت #درناها
و به هنگامی که #مرغان_مهاجر
در #دریاچه ی ماهتاب
پارو می کشند
خوشا رها کردن و رفتن
خوابی دیگر
به مردابی دیگر
خوشا ماندابی دیگر
به ساحلی دیگر
به دریایی دیگر
خوشا پر کشیدن
خوشا رهایی
خوشا اگر نه رها زیستن
مردن به رهایی!
آه
این #پرنده
در این #قفس تنگ
نمی خواند.
.
#احمد_شاملو
.
#دریا #ساحل #بزن #بندرانزلی #بندر_انزلی #انزلی #بزن @instagram #instagram #گیلان #ایران #Gilan #Iran
.
.
#Mj_Shadmehr #Shadmehr @mj_shadmehr #mj_shadmehr #شادمهر #photography #mobilegraphy #موبایلگرافی #pgotographer #amateur #mjshadmehr #mj.shadmehr

درخت با جنگل سخن می‌گوید

.
اشک رازی‌ست
لبخند رازی‌ست
عشق رازی‌ست
اشکِ آن شب لبخندِ عشقم بود.
قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی…
من دردِ مشترکم
مرا فریاد کن.

#درخت با #جنگل سخن می‌گوید
علف با صحرا
ستاره با کهکشان
و من با تو سخن می‌گویم
نامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
#قلبت_را_به_من_بده
من ریشه‌های تو را دریافته‌ام
با لبانت برای همه لب‌ها سخن گفته‌ام
و دست‌هایت با دستانِ من آشناست.
در خلوتِ روشن با تو گریسته‌ام
برایِ خاطرِ زندگان،
و در گورستانِ تاریک با تو خوانده‌ام
زیباترینِ سرودها را
زیرا که مردگانِ این سال
عاشق‌ترینِ زندگان بوده‌اند.

دستت را به من بده
دست‌های تو با من آشناست
ای دیریافته با تو سخن می‌گویم
به‌سانِ ابر که با توفان
به‌سانِ علف که با صحرا
به‌سانِ باران که با دریا
به‌سانِ پرنده که با بهار
به‌سانِ درخت که با جنگل سخن می‌گوید
زیرا که من
#ریشه های تو را دریافته‌ام
زیرا که صدای من
با صدای تو آشناست

#احمد_شاملو
.
پ‌ن: وقتی جنگل 🖤 عاشق میشود..

من و اشعار شاملو ، سهراب

.
گویا #ابر ها پائین آمدند
#جنگل را #مه گرفته
و من…
در این کلبه چوبی و نمور
در انتهای جاده ای دور….
صدای توکا ، چکاوک ها
دور از هیاهوی آدمک ها
صدای خروشان رود…
عطر #چای ، #هیزم پر دود
من و اشعار شاملو ، سهراب
در تعبیر رویای یک خواب
چون برگی که از شاخه جدا شده
یا آن روحی که از سلول تن رها شده
محو جلوه ی زیبایی چشمان تو
یک بغل آغوش گرم اندازه ی تن پوش تو.