بایگانی برچسب: سایه

بوسه – هوشنگ ابتهاج

گفتمش:
ـ «شیرین‌ترین آواز چیست؟»
چشم غمگینش به‌رویم خیره ماند،
قطره‌قطره اشکش از مژگان چکید،
لرزه افتادش به گیسوی بلند،
زیر لب، غمناک خواند:
ـ «نالۀ زنجیرها بر دست من!»
گفتمش:
ـ «آنگه که از هم بگسلند . . .»
خندۀ تلخی به لب آورد و گفت:
ـ «آرزویی دلکش است، اما دریغ
بختِ شورم ره برین امید بست!
و آن طلایی زورق خورشید را
صخره‌های ساحل مغرب شکست! . . .»
من به‌خود لرزیدم از دردی که تلخ
در دل من با دل او می‌گریست.
گفتمش:
ـ «بنگر، درین دریای کور
چشم هر اختر چراغ زورقی ست!»
سر به سوی آسمان برداشت، گفت:
ـ «چشم هر اختر چراغ زورقی‌ست،
لیکن این شب نیز دریایی‌ست ژرف!
ای دریغا شبروان! کز نیمه‌راه
می‌کشد افسونِ شب در خوابشان . . .»
گفتمش:
ـ «فانوس ماه
می‌دهد از چشم بیداری نشان . . .»
گفت:
ـ «اما، در شبی این‌گونه گُنگ
هیچ آوایی نمی‌آید به‌گوش . . .»
گفتمش:
ـ «اما دل من می‌تپید.
گوش کُن اینک صدای پای دوست!»
گفت:
ـ «ای افسوس! در این دام مرگ
باز صید تازه‌ای را می‌برند،
این صدای پای اوست . . .»
گریه‌ای افتاد در من بی‌امان.
در میان اشک‌ها، پرسیدمش:
ـ «خوش‌ترین لبخند چیست؟»
شعله‌ای در چشم تاریکش شکفت،
جوش خون در گونه‌اش آتش فشاند،
گفت:
ـ «لبخندی که عشق سربلند
وقت مُردن بر لبِ مردان نشاند!»
من زجا برخاستم،
بوسیدمش.

#هوشنگ_ابتهاج
آینه در آینه

برای دیدن فیلم شعرخوانی استاد ابتهاج ⁦⬅️⁩

تاسیان – هوشنگ ابتهاج

«تاسیان» کلمه‌ای است در گویش #گیلکی. این کلمه را درباره‌ی وقتی کسی می‌رود سفر یا دیگر پیش‌تان نیست می‌گویند. به غمی که از نبودن کسی پیش می‌آید ،حس غم و دل‌تنگی ناشی از جای خالی کسی که به حضورش عادت کردی. جای‌گزینی غیر از “خالی بودن جا” در زبان فارسی برای‌اش وجود ندارد یا من یادم نمی آید. 
اما همین معادل هم ادای دین نمی‌کند؛ آن‌قدری از پس معنی ِ #تاسیان بودن بر نمی‌آید این “جای کسی خالی بودن”. وقتی خانه تاسیان می‌شود یعنی دست و دل‌ات به هیچ کاری نمی‌رود از بس که با نبودن او خودت را هم گم کرده‌ای. با بغض کاری نداریم چون قبل‌تر کارش را انجام داده و توی کمد لباسی، آشپزخانه‌ای، دستشویی‌ای، جایی به ثمر نشسته است.  اما یزدانی خرم توی معرفی کتاب «تاسیان»ِ ابتهاج، درباره‌ی این کلمه نوشته: «گویا به حالتی می‌گویند بعد از مرگ، سکراتی که بعد از رها شدن جان، انسان به آن دچار می شود. شاید مترادف تولد باشد در جهان فانی. منتها با درکی همه جانبه و غیرقابل اغماض » نمی‌دانم چه‌‌‌قدر درست هست یا نیست این معنی…

اما در این #فیلم #ابتهاج کلمه تاسیان را شرح میدهد و #تاسیانه‌ی خود را میخواند؛
خانه دل تنگ ِ غروبی خفه بود
مثل ِ امروز …. در ادامه بخوانید ⁦⬅️⁩