به هر جهت

در دستِ باد , مثلِ غباری به هر جهت
ما زنده ایم زنده ی باری به هر جهت !
با تاجدار “هشت و چهارت” بگو چقدر
باید به روی خویش نیاری…؟ به هر جهت_
بر موجِ پُر تلاطمِ این رودِ ناگزیر
حالم ; شبیهِ حالِ اناری به هر جهت…!
چون دانه های سنگیِ “تسبیحِ” پاره ایم
در خیزشِ خیالِ فراری به هر جهت…
گیسو بلند کرده , نشاندی به دوشِ باد
هر تارِ موت ; تازه سواری به هر جهت !
هم من به روزگارِ سگی , خو گرفته ام
هم تو محلِ سگ نگذاری , به هر جهت –
سطلِ زباله ای ست زمین بی حضورِ عشق
افتاده در مسیرِ مداری به هر جهت…!
امیدوار و منتظرم تا که بگذرد
این چند روزه ی سرِ کاری به هر جهت
#سیدمحمدعلی_رضازاده

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *