خنده مگر داشت عزیز؟

.
نقشِ قالی شُدَنَم خنده مَگر داشت عزیز؟
رفتن و آمدنم…خنده مگر داشت عزیز؟
.
با دلم داخلِ حمام گلاویز شدم…
آن کبودیِ تنم،خنده مگر داشت عزیز؟
.
دشمنی هایِ برادر،غمِ زخم از خواهر…
نانَجیبیِ زنم،خنده مگر داشت عزیز؟
.
مست و عاصی وسطِ کوچه به من چسبیدند
بویِ تُندِ دهنَم خنده مگر داشت عزیز؟
.
بی توجه به زمستان اگر عُریان بودم
دل به دریا زدنم،خنده مگر داشت عزیز؟
.
جسدَم داخلِ یک چادُرِ قرمز گندید
رنگِ جِلفِ کفنَم خنده مگر داشت عزیز؟
.
#بهروز_رضایی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *