مثل تصویر من از آینه ها می گذری
سالها هست که از خود بخدا می گذری
سالها هست که مردم عملن می بینند
که تو از شهر پر از رنگ و ریا می گذری
هرکس افتاده بجان تو در این شهر غریب
از همه هستی ات ای ماه چرا می گذری
من لامذهب از این رو به تو ایمان دارم
که تو هرشب فقط از کوچه ی ما می گذری
بی خیالت شده ام از همه بر می گردی
مثل ببری که از آهو ی رها می گذری
شیر چشمان تو در حسرت جولان مانده ست
بی هدف توی خودت از همه جا می گذری
تا “پرستش” نکنی عشق ، مسلمان نشوی
شرط عشق است که از مرز دعا می گذری
#پرستش_مددی