زیباترین قسم از #سهراب نیست!

شعری که به اشتباه به نام سهراب در فضای مجازی منتشر شده است.

.
نه تو می مانی
نه اندوه
و نه ، هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود ، قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم ، خواهد رفت
آن چنانی که فقط ، خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود ، جامه اندوه مپوشان هرگز
تو به آیینه
نه
آیینه به تو ، خیره شده است
تو اگر خنده کنی ، او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی
آه از آیینه دنیا ، که چه ها خواهد کرد
گنجه دیروزت ، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف
بسته های فردا ، همه ای کاش ای کاش
ظرف این لحظه ، ولیکن خالی است
ساحت سینه ، پذیرای چه کس خواهد بود
غم که از راه رسید ، در این سینه بر او باز مکن
تا خدا ، یک رگ گردن باقی است
تا خدا مانده، به غم وعده این خانه مده
#کیوانشاهبداغخان #شاهبداغی

پی نوشت : این شعر با اقتباس از شعر “پاراه” سهراب سپهری سروده شده و بعضا دیده شده که در فضای مجازی، این شعر را به نام سهراب منتشر کرده‌اند!
پیوند پست: http://goo.gl/lT8JYf
شعر پاراه در کامنت
alirezaonline-hobab

دیدگاه‌ها

  1. شادمهر

    نه تو می پایی، و نه کوه. میوه این باغ: اندوه، اندوه.
    گل بتراود غم، تشنه سبویی تو. افتد گل، بویی تو.
    این پیچک شوق ، آبش ده، سیرابش کن. آن کودک ترس، قصه بخوان، خوابش کن.
    این لاله هوش ، از ساقه بچین. پرپر شد، بشود. چشم خدا تر شد ، بشود.
    و خدا از تو نه بالاتر. نی ، تنهاتر ، تنهاتر.
    بالاها، پستی ها یکسان بین. پیدا نه، پنهان بین.
    بالی نیست، آیت پروازی هست. کس نیست ، رشته آوازی هست.
    پژواکی : رویایی پر زد رفت. شلپویی: رازی بود، در زد و رفت.
    اندیشه : کاهی بود، در آخور ما کردند. تنهایی: آبشخور ما کردند.
    این آب روان ، ما ساده تریم. این سایه، افتاده تریم.
    نه تو می پایی، و نه من، دیده تر بگشا. مرگ آمد، در بگشا.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *