. می گویند ابلیس، زمانی نزد فرعون آمد در حالیکه فرعون خوشه ای انگور در دست داشت و می خورد.ابلیس به او گفت: هیچکس می تواندکه این خوشهء انگور را به مروارید خوش آب و رنگ مبدل سازد؟ فرعون گفت: …..نه. ابلیس با جادوگری و سحر، آن خوشهء انگور را به دانه های مروارید خوشاب …
. فاصله دخترک تا پیرمرد یک نفر بود، روی نیمکتی چوبی، روبروی یک آبنمای سنگی. پیرمرد از دختر پرسید: – غمگینی؟ – نه. – مطمئنی؟ – نه. – چرا گریه می کنی؟ – دوستام منو دوست ندارن. – چرا؟ – چون قشنگ نیستم – قبلا اینو به تو گفتن؟ – نه. – ولی تو قشنگ …
باد را دوست داشت چون لباس پاره اش که تکان می خورد کلاغها می پریدند. بد نبود. مامور بود. خیلی وقتها هم که پیرمرد نبود حتی می گذاشت روی شانه اش بنشینند. این خیانت نبود. دانه ها هم می دانستند مترسک دلسوز است…
. . استاد : فیلسوفان ٬ معرفت را «باور صادق موجه» تعریف میکنند . افلاطون گفت و گوی سقراط و تئوتتوس را درباره معرفت چنین نقل میکند . شاگرد : استاد ٬ اجازه هست ! میخوام برم دستشویی .
. یکی از دوستانم با یک زن بازیگر معروف که فوقالعاده زیبا است ازدواج کرد. اما درست زمانی که همه به خوشبختی این زن و شوهر غبطه میخوردند، آنها از هم جدا شدند. طولی نکشید که دوستم دوباره ازدواج کرد. همسر دومش یک دختر عادی با چهرهای بسیار معمولی است. اما به نظر میرسد که …
. . من اصلا نفهمیدم کی پاییز شد. . .