ازاین پس نمیرم که من زندهام
که تخم سخن من پراکندهام
.
هرآن کس که دارد هُش و رای و دین
پس از مرگ برمن کند آفرین
سخن چون برابر شود با خرد
روان سراینده رامش برد
حکیم #ابوالقاسم_فردوسی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عکسهای بیشتر…
ازاین پس نمیرم که من زندهام
که تخم سخن من پراکندهام
.
هرآن کس که دارد هُش و رای و دین
پس از مرگ برمن کند آفرین
سخن چون برابر شود با خرد
روان سراینده رامش برد
حکیم #ابوالقاسم_فردوسی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عکسهای بیشتر…
حتی پرندگان هم میدانند
من به چشم خود دیدهام
که بیمهابا و آشکارا
بر پهنهی آسمان
نامی را مینویسند
نامی که تو را بدان صدا میزنم
#ویسواوا_شیمبورسکا
این همیشه ها و بیشه ها
این همه بهار و این همه بهشت
این همه بلوغ باغ و بذر و کشت
در نگاه من ،
پر نمی کنند
جای خالی تو را . . .
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
فردا بازهم
به تو فکر خواهم کرد
مثل دریا به ادامه خویش
رو به روی من فقط تو بوده ای
از همان نگاه اولین
از همان زمان که آفتاب
با تو آفتاب شد
از همان زمان که کوه استوار
آب شد
از همان زمان که جستجوی عاشقانه ی مرا
نگاه تو جواب شد…
.
#محمدرضا_عبدالملکیان
– اگر به تو بگویند فقط چند روز دیگر زندهای چه میکنی؟
+ منظورت را نمیفهمم.
– فرض کن سرطان گرفتهای یا ایدز یا بیماری دیگری از این قبیل و میدانی فقط مدت کمی زنده خواهی ماند.
+ آدم اگر عاقل باشد همه حساب و کتابها را کنار میگذارد و بقیه عمرش را خوشگذرانی میکند.
– یکی بود که همین کار را کرد. هر چه داشت فروخت. همه پولهایش را به باد داد. مسافرت، بهترین غذاها، بهترین هتلها، زیباترین زنها. بعد میدانی چه اتفاقی افتاد؟ ناگهان راه علاج پیدا شد. حالا میتوانست به زندگی ادامه بدهد اما دیگر چیزی برایش باقی نمانده بود. همه چیز را باید از صفر شروع میکرد. و بدتر از همه اینکه تازه فهمیده بود زندگی یعنی چه.